، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

ارام بخواب،چیزی برای ترسیدن وجود ندارد

سیسمونی1

بافتنی های طاها که سه تارو مامانی و اون سوییشرت سبزو الی جون زحمت کشیده دستشون درد نکنه منو طاها خیلی دوستون داریم.           ...
7 آذر 1392

تولد غیر منتظره

سلام بالاخره بعد از 32 روز تونستم انلاین شم پنج شنبه ساعت 6 صبح یه حس عجیب از خواب بیدارم کرد چند دقیقه تو تخت به ساعت نگاه کردم ساعت دقیقا 6 بود یه صدای خفیف و جاری شدن آب مطمین بودم اینبار واقعا کیسه آبم پاره شده ... تو چند دقیقه کلی فکر تو ذهنم اومد ... هنوز زود بود و خیلیم زود بود تازه امروز 36 هفته تموم شده بود سعی میکردم به خودم دلداری بدم  میدونستم که الان بچه کامله ولی 36 هفته مشکلات خودشم داشت به خودم انرزی مثبت میدادم به بابای نی نی نگا کردم خواب بود خیلی اروم بیدارش کردم که هول نشه اما مثه جن از جاش بلند شد و منو نگا میکرد...طفلکی ساکم که آماده بود دوربینمم برداشتم 15دقیقه بعد بیمارستان بودیم و به هیچ ترافیک...
30 آبان 1392

اتليه بارداري

امروز با بابايي رفتيم اتليه بارداري البته بابايي بزور اومد ،ولي خب بالاخره اومد .... اين روزا خيلي خسته ميشم خيلي ... فقط دلم ميخواد بخوابم كلي تعريفي واست دارم از روزاي قبل كه بزودي واست ميگم دل تو دلم نيس واسه ديدنت...پسرم خيلي دوست دارم
17 مهر 1392

بيمارستان گردي

درب و داغون و استرسي ....ديشب بساطي بود ساعتاي ١١ حس كردم خيس شدم از ترس داشتم بيهوش ميشدم اخه از ديروز دل دردم داشتم ... با بابايي حاضر شديم رفتيم بيمارستان ارش رفتم تو قسمت اورژانس جريانو تعريف كردم مسؤل شيفت گفت اگه دكتر معاينت كنه ديگه نميتوني بري يه بيمارستان ديگه و تازه بيمارستان ان اي سي يوش پره منو ميگي قلبم داش وا ميستاد ..... هرچي ايه سوره درست و غلط تو مغزم ميومد ميخوندم ،گفتم هر لحظه از حال ميرم يكم فكرمو جمو جور كردم گفتم نه رضايتنامه امضا ميكنم نه معاينه ميخوام اصن ميخوام برممممم...... بعدش اومدم بيرون با بابايي رفتيم تهرانپارس به دكترم زنگ زدن اونم گفت معاينه ام كنن...يه معاينه دردناك كه ببينن دهانه رحم تو چه وضعيتيه بعدش ان ا...
12 مهر 1392

كالسكه و كرير

حركت انتحاري دوم امروز بود كه با مامان جونم رفتيم بهار و كالسكه و كريرتو خريديم و چند تا خورده ريز باقيمونده اينقد چرخيديم كه حس ميكردم الانه كه بدنيا بياي.....اصن اجناس تنوع ندارن وگرنه من خيلي راحت خريد ميكنم ،والااااااااا با اين نوناشون دست مامان جوني درد نكنه با اينهمه زحمتايي كه كشيدن
8 مهر 1392

سرويس چوب

تو يه حركت انتحاري ديگه تصميم خودمو گرفتم كه حتما سرويس چوبتو امروز انتخاب كنم و سفارش بدم البته ديروز با مامان يه سرويس انتخاب كرديم و سفارش داديم ولي وقتي اومدم خونه كلي پشيمون شدم و كنسلش كردم علتشم اين بود كه ... من كلا از سرويس نوزاد نوجوان خوشم نمياد فك ميكنم ايشالا تا بزرك بشي كل تخت كهنه ميشه و قيافشم ديگه واسم قابل تحمل نيس بعدشم بهتره به نوجوان حق انتخاب داد ...و يكم خودخواهيه...البته نظر منه. تازه اتاق نيني كوچيك ميشه و جا واسه بازي نداره و.........تازه من اصلا اصلا سرويس چوباي شولوق پلوغم دوس ندارم و ميخواستم ساده ساده باشه .،واسه همين يه سرويس ساده با طرح خودم سفارش دادم و مهم بود واسم كه جنسش و كارش تميز و محكم باشه ... ف...
26 شهريور 1392

نمايشگاه مادر و كودك

ني ني جون تا امروز اصن واست خريد نكرده بودم همش ميگفتم ٢٠ شهريور نمايشگاهه مامي و نيني كه بشه ميرم يه روزه كل خريداتو ميكنم فك كن ؟ من. خريد يه روزه؟ اونم واسه تو .... اونم يه جايي مثه نمايشگاه به سبك ايرانيييي اصن نميدونم چرا من اينقد خوشحالم مممم كلا تا حالا نمايشگاه به اين مسخرگي نديده بودم كلا ٣تا سالن بود كه هيچ چيز خاصي نداشت و ساعت ٦هم تعطيل شد.... تازه سرويس بهداشتياشم خيلي دور بود و جايي واسه نشستن و استراحت خانوماي باردار نداشت كلا بگم كه كلي تو ذوقم خورد و تنها چيزي كه خريدم يه ست لحاف تشك دم دستي و قنداق فرنگي بود...كه ديگه روم نشد دست خالي برم خونه
20 شهريور 1392