سیسمونی(سری4)
دومین سفر نی نی
عزیز مامان امروز از سفر 4روزمون برگشتیم این دومین بار بود که تو سفر همرامون بودی اولین بار 28 روزت بود و اینبار 76روزه ... شما و جانان کوچولو کلی نی نی های خوبی بودینن شما که همش تو کریرت خواب بودی و اجازه میدادی من و بابایی به جشن و پایکوبیو بازی بپردازیمم همه کلی دوست داشتن و دارن کاش اینبار که بریم دریا هوا گرم باشه باهم بریم اب بازیی جوجه من ...
نویسنده :
آزي
17:51
سیسمونی (سری 3)
سیسمونی (سری 2)
این ادیت کردن وسایل شمام خیلی وقت گیرهههه که هنوز بعد 2ماه تنبلیم میشه،اولش پشیمون شدم ولی دیدم با این اوضاعی که هی وسایلت شسته میشه چیزی سالم نمیمونه که واست یادگاری نگه دارم....حالا هرموقع وقت کنم کم کم میزارمشون ...
شب یلدا
ای حافظِ شیرازی تو محرم هر رازی بر ما نظر اندازی قسم به قرآن مجیدی كه در سینه داری...» یلدا امسال همه چی خوشگل تر بود حتی انگار همه چی خوشمزه تر بود مخصوصا هندونه امسال ... جاتون خالی چه هندونه ای خوردیم... کی من؟ من اصن نمیخوام هندونه باشممممم ...
ختنه
دیروز یه روز سخت بود عزیزم هفته پیش وقت گرفته بودم واسه ویزیت ... دیروز ساعت 11 باید کلینیک میبودیم .اما دکتر 11.30اومد،برعکس همیشه که بیرون از خونه میخوابیدی و آروم بودی ...دیروزززز بیدارو سرحاللل بودی و همش میخواستی وول بخورییی پسرم تازه تو هیچ وقت بیرون از خونه پی پی نمیکردی کهههه من کنار یه خانوم مسن تو سالن انتظار نشسته بودم که یهو یه عالمه سرصدا کردی گفتم با خودم خب چیز مهمی نیس فقط سرصداس و خبری از پی پی نیس... اما دقایق بعد شروع کردییییی... اصن یه وضعی هول شدم که نگوووو همش فک میکردم الان نوبتمون میشه و تو پوشک تو چه خبرااااا که نیسس خداروشکر دستشویی تمیز و خالی بود من شستمت و تو اتاق کنترل پایش که خالی بود عوضت ک...
نویسنده :
آزي
20:55