، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

ارام بخواب،چیزی برای ترسیدن وجود ندارد

شهمیرزاد

1392/5/3 18:14
نویسنده : آزي
330 بازدید
اشتراک گذاری

امروز کلی حوصلمون سر رفته بود ، منم دیگه داشتم دیوونه  میشدم تصمیم گرفتیم همین دورو برا یه جایی بریم یه

 

حال و هوایی عوض کنیم به هرجا فک کردیم کلی واسم تکراری بود...و اصن نمیخواستم

من به بابابیی گفتم بیا بریم شهمیرززاد ما که تا حالا اونجارو ندیدیم...بابایی چون نگران راه بود گفت: نههههه مامانی

هوا گرمه و راه دوراه و نو خسه میشی

اولش فک کردم اره خیلی راهه اول باید بریم سمنان بعد بریم شهمیرزاد کلی راه فقط تا سمنانه

اما واقعا وسوسه شده بودم  سایت یه مهمانپدیر تو شهمیرزاد دیدم که اسمش خانه گل شهمیرزاده خیلی

خوشگله ظاهرا یه خونه قدیمی که تبدیل به مهمانپذیر شده بدم نمیومد دو روز اونجا استراحت کنیم دیگه دلو زدیم

به دریا زنگ زدیم اتاق رزرو کنیم ... اما متاسفانه هیچی اتاق خالی نداشت ...

ازونجایی که دیگه نمیتونستیم خوددار باشییم گفتیم بریم دیگه حالا شاید رفتیم اونجا جا خالی شده باشه...

ساعت 5.30 بعداز ظهر حرکت کردیم فک کنم ساعتای 9 رسیدیم شهمیرزاد ...

منکه از کمر درد داشتم میمردم ...یه میدون اصلی داشت اونجا که مردم دورش نشسته بودن و یکم شلوغ بود

بابایی تو سوپر مارکت یه نفرو دید که میگفت خونه اجاره میده ... بدمون نمیومد بریم خونه باغ ...تا 10 دقیقه دیگه

که قرارمون با اون اقا بود رفتیم یه سروگوشی اب بدبم ... یه مهمانپذیر بود واسه فرهنگیان که ارزونم بود

شبی 50 تومن یه جا رزرو کردیم واسه اطمینان چون خیلی شلوغ بود بعدش رفتیم سراغ خانه گل که شاید خالی شده باشه...

ولی بخاطر عدم اطلاع رسانی بعد از یه ساعت گشتن و ده بار از جلوش رد شدن پیداش کردیم ..که اونم هنوز جا نداشت 

در حال غر زدن رفتیم سراغ خونه که اقاهه گفت خوشحالا خونه باغ چیه اونجا آپارتمانه و زد تو ذوقمون چند نفرم

نشونی سوییت های شهرداری رو دادن که شبی 30 تومن یود انگار

مام از رو کنجکاوی رفتیم ببینیم چیه و کجاس ...که سر راهمون از هتل دربند سردراوردیم... گفتیم خب حالا که هتل هست  مام که تو پارکینگیم گرسنه ام که هستیم

همین جا خوبه...

جای همه خالی شامش خوب بود و اتاقشم تمیز بود ...

هوای مهدیشهر و شهمیرزاد با اینکه مثه تهران گرم بود ولی صاف و تمیز بود...

برگشتنی ناهارو رستوران باباطاهر بین مهدی شهر شهمیرزاد خوردیم (ته چین سمنانی) که از غذای سنتی و خوشمزه اونجاس البته من فک میکردم باید یه چیزی تو مایه های ته چینایی که خودمون درس میکنیم باشه

ولی مثه چلو گوشت بود که توش کشمش و لپه داشت یعنی شبیه ته چین مرغ و ... نبودش. اما مزشو من دوس داشتم.

سوغاتیاشم

آلو - لواشک - کشک محلی - قرقروت  که همشون خوشمزس 

نی نی جونم اینم اولین بار که رفتیم سمنان حالا چندتا عکسم گرفتیم که ایشالله میبینی...

این روزا خیلی واسه مامانی سخته که بیاد بنویسه و کلی روزو هنوز ننوشتم واست اما وقتی فک میکنم بزرگ که بشی ایشالله

شاید بدت نیاد بدونی این روزا چطوری گذشت البته خودمم دلم میخواد همیشه این روزا یادم بمونه...

مامانی دوست داره  خدایا مواظب نی نی باش

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)